ایمان من,عشق من,پسر عزیز من ایمان من,عشق من,پسر عزیز من ، تا این لحظه: 16 سال و 8 ماه و 6 روز سن داره
 کیان نازنین من کیان نازنین من، تا این لحظه: 9 سال و 8 ماه و 14 روز سن داره

♛ایمان هدیه آسمان♛

یلدا مبارک

محفل آریاییتان طلایی دلهایتان دریایی  شادیهایتان یلدایی  پیشاپیش مبارک باد این شب اهورایی روی گل شما به سرخی انار عشق شما به سرخی هندوانه زندگیتان به بلندی یلدا ...
30 آذر 1392

تولدت مبارک باباجونم

تنت به ناز طبيبان نيازمند مباد وجود نازکت آزرده گزند مباد سلامت همه آفاق در سلامت توست به هيچ عارضه شخص تو دردمند مباد جمال صورت و معني ز امن صحت توست که ظاهرت دژم و باطنت نژند مباد در اين چمن چو درآيد خزان به يغمايي رهش به سرو سهي قامت بلند مباد در آن بساط که حسن تو جلوه آغازد مجال طعنه بدبين و بدپسند مباد هر آن که روي چو ماهت به چشم بد بيند بر آتش تو بجز جان او سپند مباد شفا ز گفته شکرفشان حافظ جوي که حاجتت به علاج گلاب و قند مباد. پسر گلم میدونی که امشب تولد بابایی جونه و مصادف شده با شب یلدا,بلندترین شب سال . بابایی جونم تولدت مبارک , کاد...
30 آذر 1392

ایـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ (◕‿-)

عشقم , جونم , عمرم , عزیزم دیروز صدای (ایـــــــــــــــ ) رو هم یاد گرفتین,این یعنی چی؟؟؟؟؟!!!!!یعنی اینکه پسر گلم تمام صداهای اسم قشنگشو یاد گرفته البته بلد بودی بنویسی ولی خب فقط چشمی , الآن دیگه خودت میفهمی صداهاش چیه و چطور نوشته میشه , به همین خاطر هم تصمیم گرفتیم یه جشن کوچولو تو کلاست برات بگیریم دیشب رفتیم شیرینی فروشی که برات شیرینی بگیریم و ببری مدرسه , خودت هم میخواستی انتخاب کنی بهت گفتم : غیر از شیرینی خامه ای و کیک خامه ای (چون برای بچه ها سر کلاس سخته)هر چی خواستی بگو..... ده دفعه که انتخاب کردی و پشیمون شدی از آخر کیک مغزدار گرفتی و منم امروز رفتم آبمیوه گرفتم و ظهر بردیم مدرسه..... یه ...
24 آذر 1392

خرس؟؟؟؟!!!!!!!!!!!

امروز همینجوری بیکار , بیعار برا خودم داشتم وبگردی میکردم که چشمم خورد به دو تا خرس , مادر و بچه بودن خیـــــــــــــــــــــــــــــــــــلی برای من که قشنگ و جالب بود امیدوارم شما هم خوشتون بیاد دوست جونا یک خرس قطبی کودک بسیار شیطان باعث تحریک و عصبانیت خرس مادر می‌شود. مادر خشمگین در نهایت با آغوش خرس کودک آرام می‌گیرد. تصاویر را ببینید. خیلی باحال بود مگه نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ این صحنه بسیار زیبا در باغ وحش آلبورگ در دانمارک اتفاق افتاده است. این ماجرا به سوژه و شکار عکاسان تبدیل شد. در این دو تصویر خرس کودک را در مقابل پرخاش خرس مادر نشان می‌دهد. عکس‌العمل بی‌نظیری که در دنیای حیوان...
24 آذر 1392

خیــــــــــــــــــــــلی خوب.........

پسر نازنین من امروز ظهر که از مدرسه اومدی از همون در حیاط تا دم در خونه برای خودت آواز میخوندی و خوشحال , داشتی میومدی , بعد بهم گفتی:مامانی امروز تو مدرسه ازمون امتحان گرفتن هم ریاضی و هم فارسی هر دو تاشون هم از اول کتاب , من هم از هر دو تاشون خیلی خوب گرفتم بعد هم بهمون جایزه دادن : یه قیچی کوچولوی کاغذبری با یه دونه پاک کن وااااااااااااای اینقدر خوشحال شدم نفس من که نهایت نداره,خدارو شکر,تو همونی هستی که من میخواستم ممنون که منو به آرزوم رسوندییییی از ظهر هم که دیگه تب قیچی تو رو گرفته , با یه قیچی تیز افتادی به جون موهای بینوای من فکر کنم یه, یه وجبی کوتاه شدن از ظهر تا الآن.... راستی یه چیز دیگه:از صبح تا ...
23 آذر 1392

تابان,تاوان!!!!

الآن داریم با گل پسرم برگه هایی که معلمشون داده حل میکنیم,یه قسمت نوشته با این بخشهای بهم ریخته کلمه ی جدید بنویس:تا , سر , بان , تر , در , ما..... یکی از کلمه هایی که ایمان ساخت , تابان بود . بهش میگم : ایمان تابان یعنی چی؟؟؟میگه:یعنی مثلا یکی که کار بدی میکنه بهش میگن : باید تابان کارتو پس بدی!!!! ایمان جان , اون تاوانه تاووووووووان ...
15 آذر 1392

تصاویر متحرک و جالب.....

این تصاویر رو امروز تو ایمیلم دیدم,دیدم خالی از لطف نیست بذارمشون تو وبلاگ تا بقیه دوستامونم ببینن..... کمک بی رحمانه برای عبور از خیابان حرکتی باورنکردنی از سر کار گذاشتن پلیس نهنگ ها از بچگی حامی همدیگر هستند این تصویر مربوط به حالا نیست. مربوط به اون وختاست که حتی گربه ها هم علاف کوچه و خیابون نبودند!!! حتی خرگوشها هم از موانع سر راهشون نمی ترسند!!! آخیییییییییییییییییی , الهییییییییییی , عسیـــــــــــــسممممم یک گیاه مرجانی ترسو در اعماق دریا  چطور بود؟؟؟!!! ...
13 آذر 1392

مامان دانش آموز!!!!

عزیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــزم دیروز با هم معلم بازی کردیم,من شدم دانش آموز تنبل و هیچی یاد ندار!! شما هم شدی آقای معلم خیــــــــــــــــــلی مهربون دیکته ی من که افتضاح شد,همش غلط بود و من هم در حال عذرخواهی بودم و به معلمم قول میدادم که این دفعه ی آخر باشه و دفعه ی دیگه حسابی میخونم.... آقای معلمم که الهی قربونش برم همه ی اشتباهاتم رو ندیده گرفت و خودش اصلاحشون کرد و بهم بیست داد بعضی کلمه ها که خوندنشون برات سخت بود رو میگفتم:ایمان بده من برات بخونم,خیلی جدی میگفتی:ایمان کیه؟؟!!من آقای معلمم دیگه ایمان نیستم فدات شم معلم کوچولوی خودمممممم,بعد با دستت روی کلمه های دیگه رو میگرفتی و فقط همون یک کلمه ...
13 آذر 1392

فنچ!!!!!!!

وروجکمممممم دیروز درس شیرین علوم داشتین مثل اینکه در مورد پرنده ها بوده,بعد معلمتون گفته:هر کی هر پرنده ای تو خونه اش داره یا پرنده رو بیاره یا یه تحقیق در موردش,ما تو خونه مون فنچ داریم ولی من که نمیتونستم بهت اجازه بدم فنچهای عزیـــــــــــــــــــزم رو ببری مدرسه و احتمالا ظهر جسدشون رو برام بیاری!!!هر چند خیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــلی اصرار کردی که خودشون رو بهت بدم ولی شرمنده عشــــــــــــــــــــــــقم نمیشه بنابراین راه دوم رو انتخاب کردم و شروع کردم به سرچ کردن تو اینترنت برای تحقیق.... همینجور که داشتم مطالب رو میخوندم تو یکی از وبلاگها یه آقایی یه خاطره ی تلخ از فنچاشون نوشته بودن که بر اثر بیتوجهی خودش...
10 آذر 1392

آخر این هفته....★☼

عزیـــــــــــــــــــــــــــــــز دلـــــــــــــــــــــــــــــم روز پنج شنبه,من و شما بدون بابایی (چون بابایی میخواست رو پایان نامه اش کارکنه و ما هم گفتیم بهترین فرصته که بابایی رو تنها بذاریم تا به کارش برسه ) با دایی محمد و زندایی سمانه رفتیم خونه ی دایی محسن که جمعه صبح زود بریم باغشون,شما هم که تا اسم باغ میاد دیگه کی میتونه جلودارت باشه سریع مشقاتو نوشتی و یه ریز اصرارکه بریم بریم بریم..... البته قرار بود پنج شنبه شب بریم شهر بازی که به خاطر باغ از اونم گذشتی که واقعا دیگه نهایت علاقه ی تو رو به رفتن فهمیدیم چون تو امکان نداره از شهر بازیت بگذری به خاطر کسی یا چیزی باغ هم که پره از چیزایی که تو دوست داری مثل م...
9 آذر 1392